نینیگولونینیگولو، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه سن داره

من و نی نی و باباش

دلتنگیهای مامان ندا

قشنگ مامان روزها دارن تند تند سپری می شن . تو قد میکشی و بزرگ می شی و من ضعیفتر از روز گذشته . شبها که کنارم می خوابی می دونم این تنها لحظاتی هست که با روح پاک و معصومت کنار من خوابیدی بدون هیچ ناراحتی از من . وقتی دعوات می کنم زودی لبخند می زنی تا من ادامه ندم اما می دونم که روزهای سختی رو قراره پشت سر بزاریم روزهایی که تو می خوای بگی منم منم و روزهایی که قرار من ناجی تو باشم . وقتی به اون روزها فکر می کنم ناراحتی سر تا پای وجودمو در بر می گیره . می دونم که همه پدر و مادرها حاضر نیستن حتی یه خار کوچیک توی پای بچشون بره اما نمی دونم چرا نمیتونم کمی از این حساسیتم کم کنم تا هم تو آسیب نبینی هم من . دخترم تو روزهایی که تو در آستانه نوجوانی و ج...
30 خرداد 1393

آسمانی شدن علی بابا

نفسم الان 40 روز که از آسمانی شدن علی بابا می گذره . خیلی سخته برات بنویسم . علی بابا یکی از اون فرشته های آسمونی بود که خدا زودی برد پیش خودش بالاخره بعد از 8 ماه دست و پنجه نرم کردن با سرطان روز شنبه 17 فرودین 93 آسمونی شد . دخترم بابا بزرگ خیلی مارو دوست داشت مخصوصا تورو . روزهای آخر بیماری که نمی تونست حرف بزنه فقط به تو نگاه می کرد و لبخند می زد . با شادی تو شاد بود و ما تمام تلاشمون رو می کردیم که تورو زود به زود ببینه چون خیلی تو روحیش تاثیر داشت . دخترم بابایی لحظات تلخ و سختی رو گذروند چون تکیه گاهش رو از دست داده بود و من و تو هم حامی مون رو از دست داده بودیم  علی بابا همیشه به بابایی سفارش میکرد که مارو اذیت نکنه و خیلی هو...
1 خرداد 1393
1